دل نوشته
حسین..... کلمه ای چهار حرفی که در خودش دنیایی را پنهان ساخته دنیایی بزرگ بزرگ تر از این کره خاکی و شاید بزرگ تر از تمام عالم هستی کلمه ای که در خود غم عالم را دارد سال هاست در ذهنم این سوال پیش آمده که این اسم چه چیز را در خودش پنهان دارد که با شنیدنش بعضی ها از خود بی خود میشوند و اما تا به امروز چیزی که توانستم بفهمم اینه که فهمیدن این دنیا کار هر کس نیست اما لمس کردنش برای همه امکان پذیر در جایی به این مطلب برخوردم که جای کمی تامل داشت (یا حسین از با حسین یه نقطه کم دارد ولی با حسین بودن کجا و یا حسین گفتن کجا)در واقع این سوال پیش می اید که واقعا اگر میتوانیم امروز هم مرز بین بودن و یا نبودن با امام حسین (ع)رو ببینیم پس چرا تلاشی نمیکنیم و هنوز با کارهایمان و افکارمان با یزید بودن رو تمرین میکنیم ؟با این حال که در عیش و نوش دنیایی خود غرقیم باز بوی محرم تکانی به بعضی ها میدهد چیست سر وجود او که بی دین ترین مردم به او اعتقاد دارد و به احترامش دست از رفاقت با شیاطین برمیدارد اما با رفتن ماه محرم دوباره با شیطان همدم و مونس میشود این حال و روز خیلی از ما مردم است شاید هم اینطور درست باشد که شیطان در محرم دست از سر خیلی از مردم برمیدارد هر چه هست نامش یادش و نمادش هم برای ما تجلی عزمتی وصف ناپذیر است در این روزها که صدای زنگوله های کاروان به گوش میرسد و رباب هنوز در این شبها گهواره علی اصغر را تاب داده و لالایی برایش میخواند و علی اکبر و قاسم در کنار هم به ارامش طی مسیر میکنند و در این روزها و شبها که رقیه گوشواره در گوش سر بر پای پدر میگذارد و بر دوش پدر سوار است وزینب هنوز قد و قامت جوانان بنی هاشم ارامش میکند وعباس خیالش از سیراب بودن وامنیت خانواده اسوده است و حسین هنوز محور و ستون این کاروان است در این روز ها باید تامل کرد نه وقتی که رباب با گهواره خالی سر میکند وناله غم دارد و علی اکبر و قاسم با تن بی سر در روی شنها ارمیده اند و رقیه با گوشهای پاره و بدون گوشواره سر بر خاک صحرا میگذارد و زینب سوار بر مرکب به اسیری برده میشود و عباس باد بدنی پاره پاره و بی سر افتاده است و حسین بر نیزه قران میخواند. باید تامل کرد که حسین را چه چیز به سوی مرگ کشاند باید تامل کرد اما حیف که فقط حرف تامل زده میشود نه عملش .



موج اشکام شده لبریز